شهدای استان اصفهان

بررسی زندگی نامه، وصیت نامه، خاطرات و سبک زندگی شهدای استان اصفهان

شهدای استان اصفهان

بررسی زندگی نامه، وصیت نامه، خاطرات و سبک زندگی شهدای استان اصفهان

شهدای استان اصفهان

خیلی محرمانه و خصوصی

دوس دارم اول به شهدایی سلام کنم که اسمشون اینجا میاد
و حالا سلام به شما مخاطب اتفاقی یا ثابت این وبلاگ

یک توضیح برای اینکه بدونین اینجا چه خبره!!!

همه مطالبی که اینجا هست تولیدی از خودم نیست، مطالب شهدای اصفهان تو اینترنت هست ولی جسته و گریخته، دلم نیومد یه جا نباشه تا همه شهدای اصفهانی دور هم نباشن.

دو تا نکته کوچولو:
1. عکس خانم توی هدر مربوط به شهیده زینب کمایی هست که حتما در موردش مطلبی که زدم رو بخونین
2. لوگوی وبلاگم عکس شهیده فاطمه جعفریان هست که از خانواده ای متولد شده که شش شهید تقدیم انقلاب کرده

-----------------------------

من: ستاره کریمی
شغل: خانه دار
وضعیت تاهل: کاملا متاهل!
سن: بیست و دو

-----------------------------
مدیر وبلاگ: ستاره کریمی

بایگانی

طلبه‌ای که در کربلای ۵ پر کشید

چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ب.ظ

شهید جعفر باقرزاده در چهارم تیر ۱۳۴۲، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش غلامرضا، ورتاب بود و مادرش بتول نام داشت. تا اتمام کفایتین در رشته حوزوی درس خواند. روحانی بود. به عنوان مرکز اعزام روحانی در جبهه حضور یافت. 

پس از تحصیلات متوسطه براى کسب معارف و علوم اهل بیت (ع) راهى حوزه علمیه قم گردید. 

استادانش از او به نیکى یاد مى کنند و به مراتب علم و تقواى او اذعان دارند. آیت الله اصیلى مى گوید: «بسیار روشن بود که طالب حقایق و معانى عرفانى و درک مسائل اسلامى است. در تحصیل علوم دینى و کسب کمالات بسیار کوشا بود.» 

از همان ابتدا نوجوانى بسیار پر کار و پرچمدار بود، عضو کتابخانه سلمان شده بود و جوش و خروشى داشت. وى مبحث رسائل و مکاسب را در حوزه قم مى گذارنید که دفاع از حق علیه باطل را وظیفه خود دانست. به فرمان امامش گردن نهاد و عازم جبهه ها شد و در کربلاى ۵ در شلمچه به سوى معشوق خویش پر گشود. 

این شهید والامقام بسیار اهل مطالعه بود، چنان که گفته شده تا پاسى از شب مطالعه مى کرد و براى رفع اشکالات علمى مایه مى‌گذاشت. 

گاهی در مسائل علمی درس های حوزه علمیه مسائلی بود که حل آن سخت می‌شد اما شهید جعفر باقرزاده تا این مسائل را حل نمی کرد، به خواب و استراحت راضی نمی‌شد. 

نکته دیگری که در زندگی این شهید دیده می شود، وصیت‌نامه اش است که شبهای آخر عمر خود در آن، اینچنین می‌نگارد: 

«پاسى از شب می گذرد و فرداى همین شب بانک رحیل کاروان به صدا در می آید. شاید توفیقى حاصل شود که این کاروان ما را نیز با خود ببرد. چه پیش می آید، نمی دانم... 

این شهید در ۱۳ اسفند سال ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید و در مزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی